دلفین، نوعی ماهی بزرگ پستاندار به طول سه متر و تیره رنگ سری شبیه خوک و دهانی دارای دندان که در اقیانوس هند و مناطق حاره زندگی می کند آن را برای روغنش صید می کنند، خوک دریایی
دُلفین، نوعی ماهی بزرگ پستاندار به طول سه متر و تیره رنگ سری شبیه خوک و دهانی دارای دندان که در اقیانوس هند و مناطق حاره زندگی می کند آن را برای روغنش صید می کنند، خوکِ دَریایی
گاو زمین، در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مثال ز زخم سمش گاوماهی ستوه / به جستن چو برق و به هیکل چو کوه (فردوسی - لغت نامه - گاوماهی)
گاو زمین، در باور قدما، گاوی که بر پشت یک ماهی قرار گرفته و زمین بر روی شاخ او است، برای مِثال ز زخم سمش گاوماهی ستوه / به جستن چو برق و به هیکل چو کوه (فردوسی - لغت نامه - گاوماهی)
ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان، نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، یکی از گونه های ماهیهای کوچک استخوانی دریازی است، (از فرهنگ فارسی معین)
ماهی ممتاز در نوع یا جنس از دیگران ماهیان، نام فارسی بطارخ است و آن نوعی از ماهی است، (تحفۀ حکیم مؤمن)، یکی از گونه های ماهیهای کوچک استخوانی دریازی است، (از فرهنگ فارسی معین)
گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که بدنی کشیده و بالۀ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد، گونه هائی از این ماهی در دریای خزر نیز فراوانند، (فرهنگ فارسی معین، ذیل ماهی)
گونه ای ماهی استخوانی از تیره سیپرینیده ها که بدنی کشیده و بالۀ شنای پشتی کوتاه و نوک تیز دارد، گونه هائی از این ماهی در دریای خزر نیز فراوانند، (فرهنگ فارسی معین، ذیل ماهی)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
نوعی ماهی غضروفی از دستۀ سگ ماهیها بطول تقریبی 2 متر که در جلو سرش زائده طویل استخوانی بنام رُستر (بدرازی حدود 1/5 متر) وجود دارد، در لبه های این زائده تعدادزیادی دندانهای نوک تیز و برنده قرار دارد که بظاهر بشکل ارّۀ دوطرفی میماند. این زائدۀ طویل وسیلۀ دفاع حیوان است. این ماهیها زنده زا هستند و برخلاف کوسه ماهی درنده و سبع نیستند. (از دائره المعارف کیه)
نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد میان دریا، (از معجم البلدان، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اصمعی گوید: سماهیج جزیره ایست در دریا که به فارسی ’ماش ماهی’ گفته می شود و عرب آن را معرب کرده است، (از المعرب جوالیقی ص 202)، رجوع به سماهیج شود
نام جزیره ای است به دریا و کلمه فارسی است و عرب آن را تعریب کرده سماهیج گویند و آن جزیره ای میان عمان و بحرین باشد میان دریا، (از معجم البلدان، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، اصمعی گوید: سماهیج جزیره ایست در دریا که به فارسی ’ماش ماهی’ گفته می شود و عرب آن را معرب کرده است، (از المعرب جوالیقی ص 202)، رجوع به سماهیج شود
صاحب فرهنگ ناظم الاطباء آن را خارمهک نیز ضبط کرده است. حشیشی است کوهی که در سنگستان روید و بهترین آن سبز باشد گرم و خشک است در سوم. گویند اگر قدری از آن در زیر بالین طفلی که از دهن او آب رفته باشد بگذارند بر طرف شود و آن را به عربی شوکهالعربیه و شکّاعی خوانند. (آنندراج) (برهان قاطع). یکنوع گیاهی است. (ناظم الاطباء). گیاهی است که روستائیان برای شکسته بندی نیز آن را بکار می برند
صاحب فرهنگ ناظم الاطباء آن را خارْمَهک نیز ضبط کرده است. حشیشی است کوهی که در سنگستان روید و بهترین آن سبز باشد گرم و خشک است در سوم. گویند اگر قدری از آن در زیر بالین طفلی که از دهن او آب رفته باشد بگذارند بر طرف شود و آن را به عربی شوکهالعربیه و شکّاعی خوانند. (آنندراج) (برهان قاطع). یکنوع گیاهی است. (ناظم الاطباء). گیاهی است که روستائیان برای شکسته بندی نیز آن را بکار می برند
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد که در 24هزارگزی جنوب خاوری الشتر و 12 هزارگزی خاور راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع و محلی است جلگه، سردسیر مالاریائی و دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه ها و محصول آنجا غلات و حبوبات، لبنیات و شغل اهالی، زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، ساکنین از طایفه حسنوند هستند و در زمستان قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد که در 24هزارگزی جنوب خاوری الشتر و 12 هزارگزی خاور راه شوسه خرم آباد به کرمانشاه واقع و محلی است جلگه، سردسیر مالاریائی و دارای 120 تن سکنه، آب آن از چشمه ها و محصول آنجا غلات و حبوبات، لبنیات و شغل اهالی، زراعت و گله داری است، راه مالرو دارد، ساکنین از طایفه حسنوند هستند و در زمستان قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
از نوع سگ ماهیان، دارای اندامی بزرگ و مخروطی، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود، درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد، صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن خاویار است و از مثانۀ آن بهترین سریشم ماهی سازند، محمّد معین درحاشیۀ برهان قاطع آرد: نوعی ماهی که خاویار تخم آن است، درازای تاس ماهی ندرهً از 2 متر و وزن آن از 120 کیلوگرم تجاوز می کند
از نوع سگ ماهیان، دارای اندامی بزرگ و مخروطی، عموماً در شطهای روسیه یافت میشود، درازای این حیوان تا شش گز میرسد و از ماهیان دریایی است که برای تخم گذاری وارد شطها میگردد، صید آن اهمیت بسیار دارد، و آن دارای گوشتی لذیذ و تخم آن خاویار است و از مثانۀ آن بهترین سریشم ماهی سازند، محمّد معین درحاشیۀ برهان قاطع آرد: نوعی ماهی که خاویار تخم آن است، درازای تاس ماهی ندرهً از 2 متر و وزن آن از 120 کیلوگرم تجاوز می کند
نوعی ماهی است، این ماهی با شکل های مختلف در نواحی سردسیر و آب و هوای نیمکرۀ شمالی پراکنده است بخصوص در اروپا و آمریکا و نیز آبی که این حیوان در آن زیست می کند ممکن است آب شور یا شیرین باشد، لانه اش در سبزه و کروی شکل و دارای دو سر است و قطر آن در حدود 10 سانتیمتر میباشد
نوعی ماهی است، این ماهی با شکل های مختلف در نواحی سردسیر و آب و هوای نیمکرۀ شمالی پراکنده است بخصوص در اروپا و آمریکا و نیز آبی که این حیوان در آن زیست می کند ممکن است آب شور یا شیرین باشد، لانه اش در سبزه و کروی شکل و دارای دو سر است و قطر آن در حدود 10 سانتیمتر میباشد
ماهیی است عظیم الجثۀ فربه که در دریای مصر بهم می رسد سیاه رنگ و بی فلس است و استخوان کمی دارد و شارب آن مانند مار باریکی دراز و سر آن طویل و دهن آن مستطیل، مانند خرطوم و یهودان آن را می خورند و در تحفه گفته به مازندران آن را کلیس گویند و به تنکابن اسپلی و به عربی جری گویند ومار ماهیج معرب آن است، (از انجمن آرا) (از آنندراج)، قسمی از ماهی به شکل مار، (ناظم الاطباء)، جرّی ّ، جرّیث، (دهار)، صلّور، (بحر الجواهر) (منتهی الارب)، انکلیس، انقلیس، (منتهی الارب)، انکلیس و آن ماهیی است شبیه به مار و همگی آن روغن باشد چون بریان شود، (تذکرۀ ضریرانطاکی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سمک هازنی، قرّیث، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گونۀ ماهی غضروفی از راستۀ سیکلوستومها که ظاهری شبیه به مار و دهانی گرد دارد و فاقد فلس است، زبانش شبیه به استوانه می باشد که دردهان رفت و آمد می کند، مارماهی غالباً انگل ماهیان دیگر می شود و به کمک دهانش به بدن آنها می چسبد و بوسیلۀ زبان خود گوشت آنها را می مکد، گونه های مختلف این ماهی بین 40 سانتیمتر تا یک متر طول دارد و اکثر گونه های آن در رودخانه ها می زیند، حیهالبحر، (از فرهنگ فارسی معین) : مرد باید که مار گرزه بود نه نگار آورد چو ماهی شیم مارماهی نبایدش بودن که نه این و نه آن بود در خیم، ابوحنیفۀاسکافی، گوشت ماهیی که ... به پارسی مارماهی گویند ... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، به مارماهی مانی نه ماهیی و نه مار منافقی چه کنی مار باش یا ماهی، سنائی، سپیدی کن حقیقت یا سیاهی که نبود مارماهی مار و ماهی، نظامی، ، در اصطلاح و کنایه، مردم منافق و دوروی و مزور را گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)
ماهیی است عظیم الجثۀ فربه که در دریای مصر بهم می رسد سیاه رنگ و بی فلس است و استخوان کمی دارد و شارب آن مانند مار باریکی دراز و سر آن طویل و دهن آن مستطیل، مانند خرطوم و یهودان آن را می خورند و در تحفه گفته به مازندران آن را کلیس گویند و به تنکابن اسپلی و به عربی جری گویند ومار ماهیج معرب آن است، (از انجمن آرا) (از آنندراج)، قسمی از ماهی به شکل مار، (ناظم الاطباء)، جِرّی ّ، جِرّیث، (دهار)، صِلَّور، (بحر الجواهر) (منتهی الارب)، انکلیس، انقلیس، (منتهی الارب)، انکلیس و آن ماهیی است شبیه به مار و همگی آن روغن باشد چون بریان شود، (تذکرۀ ضریرانطاکی، یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، سمک هازنی، قِرّیث، (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)، گونۀ ماهی غضروفی از راستۀ سیکلوستومها که ظاهری شبیه به مار و دهانی گرد دارد و فاقد فلس است، زبانش شبیه به استوانه می باشد که دردهان رفت و آمد می کند، مارماهی غالباً انگل ماهیان دیگر می شود و به کمک دهانش به بدن آنها می چسبد و بوسیلۀ زبان خود گوشت آنها را می مکد، گونه های مختلف این ماهی بین 40 سانتیمتر تا یک متر طول دارد و اکثر گونه های آن در رودخانه ها می زیند، حیهالبحر، (از فرهنگ فارسی معین) : مرد باید که مار گرزه بود نه نگار آورد چو ماهی شیم مارماهی نبایدش بودن که نه این و نه آن بود در خیم، ابوحنیفۀاسکافی، گوشت ماهیی که ... به پارسی مارماهی گویند ... (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، به مارماهی مانی نه ماهیی و نه مار منافقی چه کنی مار باش یا ماهی، سنائی، سپیدی کن حقیقت یا سیاهی که نبود مارماهی مار و ماهی، نظامی، ، در اصطلاح و کنایه، مردم منافق و دوروی و مزور را گویند، (انجمن آرا) (آنندراج)